۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

قانون شکنی هرمی( از بالا به پائین)


امروز دومین روز تعطیلات ولسی جرگه از اجلاس تابستانی آن است.
تعطیلاتی که با تصمیم نه چندان قاطع ده ها تن از نمایندگان مجلس انجام شد و فیصله کردند تا اولین جلسه بعدی ولسی جرگه در اول میزان دایر شود.
چنین تصمیم و فیصله ی قوه قانونگذار، دقیقاً مغایر با ماده (107) قانون اساسی است.
شورای ملی در یک سال تقنینی سه ماه رخصتی دارد و این تعطیلات سه ماهه بر اساس ماده ی (40) اصول وظایف داخلی به تعطیلات زمستانی و تابستانی هرکدام یک و نیم ماه تقسیم شده است.در حالیکه ولسی جرگه در اجلاس زمستانی خویش از یک و نیم ماه رخصتی بهره گرفته است و حال می خواهد با توجیه فرا رسیدن دوره کمپاین انتخابات پارلمانی در رخصتی تابستانی خویش از سه ماه رخصتی دیگر نیز استفاده نماید که در مجموع رخصتی هایشان در یک سال تقنینی قریب به چهارونیم ماه میرسد.
هچنان در جلسه روز دوشنبه خویش درجریان رأی دهی به 7 تن از نامزد وزیران حکومت،ولسی جرگه ماده (72) قانون اساسی و ماده (76) اصول وظایف داخلی ولسی جرگه را نقض کرد و به نامزدانی رأی داد که عملاً دارای هیچ نوع تجربه کاری در زمینه وظیفه پیشنهادی نبودند و به نامزدی رأی اعتماد داد که قبلاً در عین پست کاندید شده بود و از سوی همین جرگه رد شده بود.
قوه ی قانونگذار افغانستان با این نوع برخوردهایش به قانون شکنان مصئونیت قائل می شوند و حاکمیت قانون را تضعیف می نمایند.البته حکومت و قضا نیز در قانون شکنی ید طولا و دست بالا دارند.
فقط مردم مظلوم ومحروم افغانستان اند که محکوم به رعایت به اصطلاح قوانینی هستند که پارلمان آنها را برای مردم وضع و حکومت آنها را بر مردم تطبیق می نماید.
البته این به معنای آن نیست که تمام اعضای قوای سه گانه قانون شکن اند اما به جرأت می توانم ادعا ن نمایم که قانون شکنان و خصوصاً سران سه قوه در اکثریت قرار می گیرند.
با مطالعه دقیق قانون اساسی و ارزیابی کارکردهای قوای ثلاثه می توان ده ها مورد نقض قانون اساسی را توسط این قوا تثبیت و تبیین نمود.
شاید
از ماست که بر ماست

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

شیعه یعنی پیرو حق


دیروز روی پیش نویس یک سخنرانی که موضوع آن ولادت امام علی (ع) بود کار می کردم.برای این کار مجبور بودم مقاله ها،مصاحبه ها،و کتاب های متعددی را مطالعه نمایم.
وقتی صفات شیعه و زندگی امام علی را در منابع مختلف مرور می کردم،هرلحظه بیش از پیش شرمسارتر می شدم.زیرا علی و شیعه ای را در زندگی من بود چنان نمی یافتم که در احادیث و روایات بود.من با این شیعه و این علی خود را بیگانه احساس می کردم.
صفاتی که برای یک شیعه روایت کرده بودند در خود کمتر می یافتم پس چگونه می توانستم خود را شیعه بدانم.
علی را که من می شناسم شناختی سطحی است و سخت از این حدیث بر خود لرزیدم "هرکه بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است".
و می دانم که شناخت امام تنها به اسم،کنیه و لقب نیست شناخت امام تکالیفی را در بر دارد که من خویشتن را سخت در انجام آن ضعیف یافتم.من با این شیعه عملاً زیاد مأنوس نبوده ام:
امام صادق (ع) :
"انما شیعة علی من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده و عمل لخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعة جعفر"
همانا شیعه علی کسی است که شکم)بطن) و فرج او عفیف بوده و در جهاد ثابت قدم باشد. تنها برای خالقش کار کند و امید ثواب او را داشته باشد و از عقاب او خائف باشد . هرگاه چنین اشخاصی را دیدی آنها شیعیان جعفرند.
امام باقر (ع):
«یا میسّر الا اخبرک بشیعتنا قلت بلى جعلت فداک قال: انّهم حصون حصینة و صدورٌ امینة و احلامٌ وزینة لیسوا بالمذیع البذر ولا بالجفات المراعین رهبانٌ باللیل اُسدٌ بالنهار»ای میسّر آیا شیعیانمان را به تو معرّفى بکنم؟ گفت فدایت شوم و جانم به قربانت باد بفرمایید،
آنها دژهاى محکم و سینه هاى امانتدارى هستند و صاحبان عقل هایى وزین و متین هستند شایعه پراکنى نمى کنند و اَسرار را فاش نمى کنند و آدم هاى خشک و خشن و ریاکار هم نیستند راهبان شب و شب زنده داران و شیران روزند.
با خود تصمیم گرفتم که عملاً با این شیعه آشنا شوم و دوستش بدارم،چنان که شایسته دوستی است.
شیعه یعنی پیرو.پس باید پیروی کرد،مداحی،محبت و ستایش محض کسی را شیعه نمی سازد.
سعی خواهم کرد که یک شیعه حقیقی ائمه اطهار باشم اما از خدای خود نیز می خواهم که بیداری،مسوولیت،عبادت ،صلابت و محبت شیعه را به من و همه انسان ها عطا فرماید،زیرا این آرزو بدون یاری و توفیق او هرگز دستیافتنی نیست.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

نقض قانون اساسی : تأمین مصالح کشور


امروز 15 ثور است و مدت تعیین شده برای ثبت نام نامزدان انتخابات پارلمانی 1389 افغانستان پایان یافته است.
در چند روز گذشته قریب به اتفاق اعضای ولسی جرگه نیز برای احراز مجدد کرسی های این جرگه برای ثبت نام به ولایات و مراکز رأی دهی عزیمت نموده بودند.
در هفته های اخیر فرمان تقنینی شماره 43 مؤرخ 28/11/1388 رئیس جمهوری اسلامی افغانستان ( در مورد توشیح قانون انتخابات) باعث بروز اختلافات جدی بین حکومت و ولسی جرگه شده بود.
اما این بار هم مجلس نمایندگان با نوشیدن زهر جام شوکران خواست تا به مصالح علیای کشور آسیب نرسد.
بیچاره قانون اساسی همیشه قربانی مصالح ملی یا مصالحه بین قوا می شود.
می ترسم که کم کم فقط نام قانون اساسی بماند و خودش به رحمت حق رود.
در اینجا می خواهم بعضی دلایل را که موجب نقض قانون اساسی شده است یاد آور شوم:

بعضی نکات قابل یاد آوری راجع به فرمان تقنینی شماره 43 مؤرخ 28/11/1388 رئیس جمهوری اسلامی افغانستان ( در مورد توشیح قانون انتخابات)

صرف نظر و بدون در نظر داشت اینکه فرمان تقنینی یاد شده و فرمان تقنینی شماره (12) مؤرخ 7/2/1384 مبنی بر انفاذ قانون انتخابات چقدر می تواند ماده ی (83) قانون اساسی را تحقق بخشد و تدابیری را اتخاذ نماید که نظام انتخابات،‌نمايندگی عمومی و عادلانه را براي تمام مردم كشور تامين نمايد، باید از نظر تخنیکی به مسائلی توجه داشت:

1- آیا فرمان شماره 43 مؤرخ 28/11/1388 مقام ریاست جمهوری برای شورای ملی می تواند موضوع ماده (109) قانون اساسی قرار گیرد؟
با توجه به عنوان این فرمان ، فرمان مذکور یک فرمان د تعدیلی نیست بلکه فرمان توشیحی است .بنابر این موضوع ماده ی یاد شده قرار گرفته نمی تواند.

2- اگر شورای ملی مطابق ماده ی (109) قانون اساسی نمی تواند پیشنهاد تعدیل قانون انتخابات را در سال اخیر دوره ی تقنینیه شامل فهرست کاری خود نماید، آیا حکومت می تواند در زمان متذکره تعدیلی را در مورد قانون انتخابات پیشنهاد نماید و یا توسط فرمان تقنینی تعدیلاتی را در آن وارد نماید؟
بر مبنای ماده ی (81) قانون اساسی شورای ملی عالیترین ارگان تقنینی کشور است. بنابر این در زمان کار و فعالیت شورای ملی ،حکومت صلاحیت قانونگذاری را ندارد.
حکومت فقط در زمان تعطیلی ولسی جرگه صلاحیت دارد به نیابت از شورای ملی به وضع و انفاذ قوانین مبادرت ورزد.
همچنان منطقی و حقوقی نیست که ارگان صلاحیتدار ( شورای ملی) نتواند راجع به کار و صلاحیتی که ارگان دیگر(حکومت) به نیابت از آن اعمال نموده است دخالت و تصرفی نتواند.

3) آیا فرمان شماره (12) مؤرخ 7/2/1384 مقام ریاست جمهوری نافذ است یا فرمان شماره (43) مؤرخ 28/11/1388 ؟
ماده (67)فرمان شماره 43 مؤرخ 28/11/1388 ، قانون انتخابات مؤرخ 7/2/1384 را ملغی اعلام داشته است و این ماده با ماده (90) قانون اساسی در مغایرت قرار دارد.
قانون انتخابات مؤرخ 7/2/1384 که بر اساس آن ،انتخابات ریاست جمهوری 1383 و انتخابات ولسی جرگه و شوراهای ولایتی 1384 برگزار شده بود هنوز نافذ است زیرا از جانب شورای ملی ملغی نشده است.
بر اساس ماده (90) قانون اساسی افغانستان تصویب،تعدیل یا لغو قوانین و یا فرامین تقنینی از صلاحیت های شورای ملی است.
همچنان فرمان شماره (12) مؤرخ 7/2/1384 مقام ریاست جمهوری قبل از تأسیس شورای ملی طی یک فرمان تقنینی توشیح ،صادر و نافذ گردیده است و بر اساس ماده ی (161) قانون اساسی فرامين تقنيني كه از آغاز دوره موقت به بعد نافذ گرديده است به اولين جلسه شوراي ملي ارجاع مي گردند.اين فرامين تا زمانيكه از طرف شوراي ملي لغو نگرديده باشند نافذ مي باشند.

4) آیا مجلسین شورای ملی برای طی مراحل فرامین تقنینی مانند طرح های قانونی میعاد زمانی مشخصی را در اختیار دارند و آیا فرامین تقنینی دارای اولویت هستند یا طرح های قانونی؟
بعضی حقوقدانان استدلال می کنند که بر اساس ماده ی (97) قانون اساسی ولسي جرگه نمي تواند طرح پيشنهاد شده را بيش از يك ماه به تاخير اندازد.ولسي جرگه طرح قانون پيشنهاد شده را بعداز تصويب به مشرانو جرگه مي سپارد.مشرانو جرگه د رظرف پانزده روز در مورد آن تصميم اتخاذ مي كند.
اما در مورد فرامین تقنینی مجلسین شورای ملی محدود به قید زمانی نیستند چون قانون اساسی چنین چیزی را یادآوری نکرده است.
اما قابل یادآوری است که بر اساس ماده ی (79) قانون اساسی فلسفه و مقصود از صدور فرمان تقنینی در زمان تعطیلی ولسی جرگه "ضرورت عاجل" است.یعنی در زمان کار ولسی جرگه و حالت غیر ضرورت عاجل، حکومت صلاحیت ترتیب فرمان تقنینی را ندارد .حتی اگر ولسی جرگه در حالت تعطیل باشد ولی ضرورت عاجل نباشد بازهم حکومت صلاحیت ترتیب فرمان تقنینی را ندارد.
قانوندان با تأکید بر حالت "ضرورت عاجل" است که حکومت را مکلف نموده است تا فرامین تقنینی را در خلال سی روز از تاریخ نخستین جلسه شورای ملی به آن تقدیم نماید.از نظر فوریت زمانی فرامین تقنینی نسبت به طرح های قانونی دارای اولویت هستند زیرا فرامین تقنینی بر اساس ضرورت عاجل عملاً نافذ شده و جنبه تطبیق را یافته اند و حکومت به نیابت از شورای ملی کار قانونگذار را انجام داده است و با آمدن یا شروع به کار شورای ملی صلاحیت تصویب،تعدیل و یا لغو آن را شورای ملی دارد.
اما طرح های قانونی از نظر اهمیت زمانی بعد از فرامین تقنینی قرار دارند و اگر یک طرح قانون ایجاب رسیدگی عاجل را نماید شورای ملی می تواند بر اساس ماده ی (97) قانون اساسی و پیشنهاد حکومت آن را در اولویت قرار دهد.

نتیجه :
فرمان شماره 43 مؤرخ 28/11/1388 رئیس جمهوری اسلامی افغانستان ( در مورد توشیح قانون انتخابات) به دلیل مغایرت با ماده (97) قانون اساسی قابل طرح و بحث نیست و فرمان شماره (12) مؤرخ 7/2/1384 ریاست جمهوری به حیث فرمان تقنینی نافذ است.
ولسی جرگه نمی تواند موضوعی را که با قانون اساسی مغایرت دارد مورد بحث و طی مراحل قرار داده آن را تعدیل،تصویب و یا رد نماید بلکه اصلاً این موضوع قابلیت درج در آجندای مجلسین را برای مباحثات ندارد.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

می توانیم اگر بخواهیم



دیروز جمعه صفحاتی از کتاب "آیین زندگی" اثر مرحوم دیل کارنگی نویسنده ی شهیر آمریکایی را مطالعه می کردم که نکات قابل تأملی در آن یافتم که می خواهم با شما شریک سازم .
شاید این نکات تکراری باشد اما ارزش آن را دارد که یک بار به آن بیندیشیم:
- "ویلیام جیمز: تقریباً در هر موضوعی ،علاقه شما به آن موضوع اسباب نجات تان خواهد شد.اگر نتیجه به حد کفایت مهم باشد،حتماً به آن می رسید.
اگر بخواهید خوب باشید خوب خواهید بود،اگر بخواهید ثروتمند باشید ثروتمند خواهید شد،اگر بخواهید یاد بگیرید یاد می گیرید."
- با تغییر افکارمان می توانیم زندگیمان را تغییر دهیم ما همان هستیم که افکارمان هست.
- ترس بیشتر از هر عامل دیگری در دنیا،افراد را شکست می دهد.
- آنچه را که می خواهید ،تصور کنید.
- مردم مایل هستند که سخنران با آنها سخن بگوید نه برای آنها.

با خواندن بعضی از صفحات کتاب و جملات عالی فوق ،خصوصاً جمله ویلیام جیمز یک تصمیم گرفتم:
با خود گفتم من هر روز ساعت تلیفون موبایل خود را ساعت 5:00 صبح تنظیم می کنم تا با زنگ آن بیدار شوم چون هم باید نماز می خواندم و هم به ورزش صبحگاهی می رفتم .
ولی برای فردا می خواهم خودم بدون زنگ موبایل ساعت 5:00 صبح بیدار شوم.
بنابر این، شب ساعت موبایل را تنظیم نکردم.
وقتی صبح چشم باز کردم اولین نگاهم به ساعت دیواری روبه رویم خورد ساعت دقیقاً 5:00 صبح بود.
من از دیل کارنگی به خاطر این جمله اش تشکر می کنم :
" من تقریباً همه عمرم را صرف کرده ام که آدم ها را از چنگال ترس و تردید هایشان برهانم".

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

یادی از دیروز



امروز اول ثور 1389 ه.ش است.
یک صبح دل انگیز بهاری پس از نزول باران دیشب.
هوا پاک و لطیف و نسیم ملایمی بر سر و روی طبیعت زیبا دست نوازش می کشد.
آواز غچ غچ پرندگان بر زیبایی این لوح متحرک می افزاید.
همه حکایت از آغاز یک روز بهاری زیبا دارند.

ساعت 5:30 صبح است و مثل بسیاری از صبح ها برای نرمش و ورزش صبحگاهی به سمت قصر دارالامان که در 500 متری منزل ماست به راه می افتم.
ولی امروز قصد دارم این قصر را لااقل از بیرون تماشا کنم.
قصر زیبایی که روزی شاهان،شهزادگان و وزرا در آن قدم می زدند و حالا ویرانه ای متروک که بعضاً رمه های گوسفندان برای قدم زدن و علف خوردن به آنجا هدایت می شوند.
چرخ گردون چه بازی ها که نمی کند!
بر تپه ای که قصر در آن نشسته است می ایستم،خورشید از پشت کوه های چهلستون رخ می نماید.
هنوز جوانانی که صبح ها برای ورزش با اینجا می آیند نرسیده اند و قصر در آغوش یک صبح حیات بخش خفته است.

به دامنه ی جنوبی قصر نگاهی می افکنم.تعمیر شورای ملی در دست ساختمان است.
شاید ده درصد کار آن انجام شده باشد.
جنوب غربی قصر را می نگرم،چشمم به مقبره های شهدای 15 عقرب بغلان می افتد.
به سوی مقابر می روم .بر روی نیم دیوار سنگی نزدیک قبور سه لوح سیاه در امتداد هم به سه زبان پشتو،فارسی و انگلیسی نوشته ای حک شده است:
" سنگ تهداب تعمیر شورای ملی (پارلمان) توسط اعلیحضرت محمد ظاهرشاه بابای ملت افغانستان در حضور جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان و جلالتمآب داکتر من موهان سنگه صدر اعظم جمهوری هند به تاریخ 7/6/1384 گذاشته شد."
با خود می گویم:
سنگ تهداب یک بنای ملی که توسط والا حضرتان چهارونیم سال پیش گذاشته شده است چرا تا حال ده فیصد کار آن تکمیل نشده است؟
پس اگر قرار باشد – البته اگر اراده ای وجود داشته باشد- که جامعه جهانی افغانستان را بسازند چقدر طول می کشد؟
حال احساس می کنم که قصر دارالامان را که یک مکان تاریخی است چرا نمی سازند!
به هر حال برای اتحاف دعا به نزدیک مقابر می روم. تمام سنگ نوشته های قبور را می خوانم:
1- شهید سید مصطفی کاظمی نماینده مردم کابل در ولسی جرگه.
2- صبغت اله ذکی نماینده مردم تخار در ولسی جرگه.
3- محمد عارف ظریف نماینده مردم در ولسی جرگه.
4- فضل الرحمن څمکنی نماینده مردم پکتیا در ولسی جرگه.
5- صاحب الرحمن همت نماینده مردم کنر در ولسی جرگه.
6- نازکمیر سرفراز نماینده مردم کندز در ولسی جرگه.
7- سید سردارحسین ولد سید حسین محافظ سید مصطفی کاظمی.
8- سید سردار حسین ولد سید غلام علی محافظ کاظمی.
9- سید احمد حسین ولد سید غلام حسین محافظ کاظمی.
10- سید علی جان ولد سید محبوب شاه محافظ کاظمی.
11 محمد محفوظ ولد محمد طاووس محافظ کاظمی.
به یاد می آورم که پیکر شهید عبدالمجید نماینده مردم هلمند در ولسی جرگه را که در این حادثه کشته شده بود به هلمند انتقال داده بودند و جنازه مرحوم فضل الرحمن څمکنی را که در حادثه 8 ثور 1387 شهید شده بود در اینجا دفن کردند.
با تماشای این قبور بعضی خاطرات گذشته تداعی می شود و چهره هریک از وکلای شهید را پیش رویم مجسم می می نمایم.
هیچکس نمی داند که فردا چه می شود!
حال آنان همه از ما آگاه ترند.
نمیدانم که آنان فعلاً در چه وضعیتی به سر می برند.
چون فکر می کنم در آبادی و ویرانی این نسل همه مسوول هستند از رئیس جمهور تا یک فرد عادی!
روزگار چنان شده است که بسیاری چون من نمی دانند که در این وطن چه کسانی به نسل من خدمت می کنند و چه کسانی خیانت!

کاش می دانستم!

نسل من



نسلی است که میرود تا فریادهایش در هیاهوی دموکراسی خواهی کشورهای غربی و شرقی و شعارهای مدعیان وطنی دین ،گم شود.

نسلی است که حکومت های نکتایی دارو لونگی دار را به تجربه نشسته است و از هرکدام وحشتی در دل و نشانه ی تازیانه ای در پشت دارد.

نسلی که در بین سنگ های سازش و مصلحت دموکرات ها و مجاهدین "آرد" می شود.

نسلی که حقوق ذاتی آنان در قاموس حقوق بشری سازمان ها و کشورهای مدافع حقوق بشری معنایی نیافته است.

نسلی که سرنوشت اش در کنفرانس های کشورهای بیگانه تعیین می شود.

نسلی که ...

اما با وجود این همه مصائب احساس می کنم که در این نسل هنوز هم امید به حیات و زیستن نمرده است.

و من سعی می کنم تا برای این نسل و نسل های آینده نفس بکشم،بنویسم و کار کنم تا این نسل هرگز نمیرد.